جدول جو
جدول جو

معنی سینه بازی - جستجوی لغت در جدول جو

سینه بازی
(نَ / نِ یِ)
کنایه از دورنگی چرا که سینۀ باز دورنگ میباشد یعنی سیاه و سفید. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سفته بازی
تصویر سفته بازی
خرید و فروش سفته های بازرگانی و اوراق بهادار
فرهنگ فارسی عمید
(سَ تَ / تِ)
خرید وفروش سندهای تجارتی و ورق های بهادار بقصد استفاده زیاد. بکار بردن وسایلی که دارندگان سندها را فریب دهد که ارزانتر از قیمت حقیقی بفروشند. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
آزردگی. رنج. جفا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ ضَ / ضِ)
بازی که اطفال در اعیاد به بیضها کنند و آنرا تخم بازی می گویند. (آنندراج) :
ولیکن نیایدز بس جست و جوش
ازین بیضه بازی صدایی بگوش.
ملاطغرا
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن عمر. منسوب به جد خویش و محدث است. در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
ساختن دیوار گلی. چینه کشی. بنا کردن و برآوردن دیوار از رده های گل، ترتیب قرار گرفتن سنگهای ته نشستی به صورت چینه ها چنانکه در آبهای راکد مواد سنگینتر سریعتر از مواد دیگر در ته آب نشست میکنند، در آبهای جاری نیز، وقتی که سرعت جریان به اندازۀ کافی کم شود، مواد درشت تر زودتراز مواد خردتر فرومی نشینند. ته نشین شدن مواد معمولاًبه وضع افقی است و طبقاتی که روی هم ته نشین میشوند با هم متوازی اند. هر یک از این طبقات یک چینه یا بستر، و صفحۀ فاصل بین دو چینه ’بستره’ خوانده میشود. در تقسیمات ازمنۀ زمین شناسی، چینه سازی های متعلق به یک دوران را گروه، به یک دوره را سیستم، به یک دور را ریسه و به یک عصر را ’سازند’ خوانند این دسته ها اغلب بسبب وجود طبقات ناموافق از هم جدا میشوند، و آنها طبقاتی هستند که در چینه های مجاور آنها ناپیوستگی دیده میشود. این ناپیوستگی علامت آن است که در فرایندساخته شدن سنگها، بسبب فرسایش یا به علت موقوف شدن نهشت، توقفی روی داده است. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ)
عمل و صفت شیشه باز. (یادداشت مؤلف). شعبده بازی با گوی و ساغر. (ناظم الاطباء). فنی است از رقاصی که رقاصان شیشه و صراحی پر از آب و گلاب بر سر گذارند و رقص بنیاد کنند و با وصف حرکات رقص شیشه از سر نمی افتد و اگر بیجا شود به حرکات اصول بر گردن و بازو بگیرند و نگاه دارند. (آنندراج) (غیاث) ، عملی مانند سینما. قسمی سینما در قدیم که اصل سینمای امروزین است. چیزی شبیه به سینمای امروز ولی فانوس خیال نیست چه فانوس خیال همین شهر فرنگ امروز است. این بازی جزو بازیهای ریدک خوش آرزو آمده و مراد قسمی سینما بوده که با شیشه و نورمی کرده اند و فانوس خیال نوعی از آن است و جام باز و جام بازی نیز همان است. (یادداشت مؤلف) :
بر آن شیشه دلان از ترکتازی
فلک را پیشه گشته شیشه بازی.
نظامی.
فغان زین چرخ کزنیرنگسازی
گهی شیشه کند گه شیشه بازی.
نظامی.
برون آمد ز پرده سحرسازی
شش اندازی بجای شیشه بازی.
نظامی.
شیشه بازی ّ سرشکم نگری از چپ و راست
گر به این منظر بینش نفسی بنشینی.
حافظ.
شکسته بر سر هم از ره شوخی و بیباکی
هزاران دل به مشق شیشه بازی شاهد نازش.
شفیع اثر (از آنندراج).
، حقه بازی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی، دارای 1235 تن سکنه، آب آن از رود قطور و زارعان، محصول آنجا غلات، کرچک، انگور و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ زَ / زِ)
مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه. نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه. (یادداشت مؤلف). عمل نیزه باز:
چو بالای نیزه درازی گرفت
در آن معرکه نیزه بازی گرفت.
نظامی.
در قلب نیزه بازی مژگان آن پری
خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست.
کمال خجندی (از آنندراج).
، کلاشی با فنون مخصوصه. عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی. عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به نیزه باز (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا
(شی وَ / وِ)
صفت شیوه باز، حیله. مکر. خدعه. نیرنگ. بامبول بازی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیوه باز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیشه بازی
تصویر شیشه بازی
حیله گری، شعبده بازی با گوی و ساغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لینه تازی
تصویر لینه تازی
نرم شدن نرمی، سستی، کمروانی روانی شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیزه بازی
تصویر نیزه بازی
عمل نیزه باز
فرهنگ لغت هوشیار
انجام دادن معاملات کلان به وسیله دادن سفته بدون داشتن سرمایه کافی، خرید و فروش سفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیضه بازی
تصویر بیضه بازی
مرغانه بازی تخم مرغ بازی
فرهنگ لغت هوشیار
جامه ای که قسمت برابر سینه پوشنده گشاده باشد، ابلق یا سینه بازانگیخته. سینه بر آمده و بر جسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسیسه بازی
تصویر دسیسه بازی
دست زدن به دسیسه های گوناگون برای دست یافتن به هدف
فرهنگ فارسی معین
گونه ای نمایش سنتی که معمولاً در آن شخصی دارای غلامی سیاه پوست و گیج و گول است که دست به کارهای خنده داری می زند، عملیات از پیش طراحی شده برای فریب دیگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سینه باز
تصویر سینه باز
جامه ای که قسمت بر ابر سینه پوشنده گشاده باشد، دو رنگ، ابلق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفته بازی
تصویر سفته بازی
آژیوتاژ
فرهنگ واژه فارسی سره
شاه وزیر بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
سنتی است نیکو، میان دامداران مازندرانی که براساس آن هرگاه
فرهنگ گویش مازندرانی